کد خبر : 45850

خطرات کوتاه و بلند مدت تسلط اقتصادی چین، برای صنعت پتروشیمی

خطرات کوتاه و بلند مدت تسلط اقتصادی چین، برای صنعت پتروشیمی

پتروتحلیل-طبق آخرین آمار اتاق بازرگانی آمریکا در شانگهای، تنها پنج درصد از شرکت‌های آمریکایی دارای درآمد بیش از 500 میلیون دلاری برنامه دارند فعالیت‌شان را به خارج از چین منتقل کنند. بنابر مقاله فوق‌العاده مؤسسه سیاست راهبری استرالیا، این موضوع تاحدودی نمایانگر شبکه‌های خوشه‌ای تولید است.

در این مقاله نوشته است: «خوشه‌های خودرو و الکترونیک در چونگ‌کینگ اهمیت روزافزونی دارند، گوشی‌های هوشمند از شنژن می‌آیند، و یک چهارم از فیبرهای نوری جهان نیز در ووهان تولید می‌شوند.»

شبکه‌های خوشه‌ای مزیت‌هایی ایجاد می‌کنند از جمله بهره‌وری مضاعف از طریق درون‌دادهای تخصصی، و نوآوری‌های سریع از طریق تحقیقات تعاملی؛ و همچنین به بیان فعالان بازار، «رشد رقابتی». به سبب وجود این مزایا، احتمال آن بیشتر است که ترکیب‌بندی جدید کسب‌وکار، در درون خوشه‌ها اتفاق بیفتد؛ و نه در خارج از آن‌ها.

و در پرونده چین، همان‌طور که برای ژاپن، کره جنوبی و بسیاری از دیگر اقتصادها در اوج رشد مبتنی بر تولیدشان صادق بوده، نوآوری مبتنی بر تأمین مالی دولتی، مزیت بزرگی محسوب می‌شود.

بیایید موضوع نیمه‌هادی‌ها را به‌عنوان یک مثال در نظر بگیریم. شرکت بین‌المللی تولید نیمه‌هادی چین، که بخشی از آن دولتی است، اخیراً از طریق عرضه اولیه در بورس 7.5 میلیارد دلار جمع‌آوری کرد. این رقم با سرمایه‌گذاری 2.5 میلیارد دلاری دولتی تکمیل شد. تولیدکنندگان نیمه هادی جهان، هنوز از بهترین‌های جهان عقب هستند، اما بعید نیست که چین در چند سال آینده، به پای آن‌ها برسد.

و ما اکنون در وضعیتی قرار داریم که چین بیش از 90 درصد از گوشی‌های هوشمند جهان، بیش از 50 درصد از قطعات کریستال مایع و حجم بیشتری از دستگاه‌های تهویه مطبوع، دستشویی‌ها و توالت‌های سرامیکی را تولید می‌کنند.

سپس با بازار گسترده داخلی چین مواجه هستیم که تقاضا برای همه چیز، از نفت و بنزین و محصولات پتروشیمی گرفته تا کالاهای نهایی مدت‌هاست که از میزان مصرف هر کشور و منطقه دیگری جلو زده است.

می‌توانیم از داده‌های آیسیس در حوزه پتروشیمی به‌عنوان ابزاری بسیار خوب برای فهم رابطه تقاضای پایین‌دستی با کالاهای نهایی استفاده کنیم. برای مثال در زمینه پلی‌اتیلن، چین در سال 2000 تنها 12 درصد از تقاضای جهانی را تشکیل می‌داد که بسیار عقب‌تر از آمریکای شمالی و اروپا بود.  در 2008 چین از آمریکای شمالی سبقت گرفت و به بزرگ‌ترین مصرف‌کننده تبدیل شد. طبق براورد ما برای سال گذشته چین 35 درصد از تقاضای جهانی را در اختیار داشت و پس از آن با فاصله زیاد آمریکای شمالی با 18 درصد قرار می‌گرفت.

وسعت و سرعت رشد بازار داخلی چین به این معنی است که اگر شما در هر حوزه‌ای در چین شرکتی دارید، خواهید توانست از رقابت‌پذیری صادراتی و فروش فزاینده داخلی بهره ببرید.

همه موارد ذکر شده چیزی جز اخبار خوب برای صنعت جهانی پتروشیمی در 20 سال اخیر نبوده است. همان‌طور که نمودار ابتدای مقاله نشان می‌دهد، چین علیرغم تعداد زیاد مجتمع‌های کراکر، محصولات آروماتیک، و متانولی که ساخته، هنوز نتوانسته است به پای تقاضا برسد.

اما همان‌طور که بنده در 12 ماه گذشته به جزئیات شرح داده‌ام، نمودار بالا همچنین هشدار می‌دهد که پلی‌پروپیلن، پارازایلن، و مونومر استایرن برای صادرکنندگان دارای خطرپذیری بالایی است. چین به سادگی می‌تواند ظرف سه تا پنج سال در تمام این محصولات به خودکفایی برسد.

اما پلی‌اتیلن، مونواتیلن گلیکول، و متانول دارای خطر خودکفایی پایینی هستند. حتی اگر آمار و ارقام نرخ بهره‌برداری و ظرفیت‌های تولید را بسیار بالاتر از کف آمار پایگاه داده عرضه و تقاضای آیسیس در نظر بگیرید، و از طرف دیگر رشد تقاضا را نسبت به کف آمار ما بسیار پایین‌تر تصور کنید، با این حال نیز چین تا 2030 در هر سه این محصولات یک واردکننده بزرگ باقی خواهد ماند.

اما به نظر من، این‌که چین در محصولات پلی‌پروپیلن، پارازایلن، و مونومر استایرن به خودکفایی نخواهد رسید، فرضی اشتباه است. چین حوزه پتروشیمی را، همانند نیمه‌هادی‌ها، به‌عنوان راهی برای افزودن ارزش به اقتصادش می‌بیند. نگرانی‌های جغرافیایی نیز مشوق دیگری در پس فشار دولتی برای خودکفایی در حوزه پتروشیمی است.

خطرات بزرگ دیگری در زمینه بیش‌وابستگی به چین نیز وجود دارد که صنعت جهانی پتروشیمی باید آن‌ها را در نظر داشته باشد. این خطرات را می‌توان به دو دستۀ «خطرات کوتاه مدت دوره‌ای» و «خطرات بلند مدت» تقسیم کرد.

خطرات کوتاه مدت دوره‌ای 

سال گذشته، سالی چشمگیر برای صادرکنندگان پتروشیمی به چین بود. دلیل این موضوع، جهش بزرگ واردات پتروشیمی چین به منظور تولید کالاهای نهایی بود؛ زیرا چین بیشتر کالاهایی که برای سبک زندگی کرونایی نیاز داشتیم را به جهان عرضه می‌کرد. کالاهایی شامل ماسک صورت، لباس‌های بیمارستان، ماشین‌های لباسشویی، لپ‌تاپ، حلبی‌های رنگ و کاغذ دیواری.

خالص واردات پلی‌پروپیلن چین به گونه‌ای است که گویی می‌توانست طی سال گذشته در 2020، تا 43 درصد رشد داشته باشد. این امر خالص واردات را در رقم 6.1 میلیون تن قرار می‌دهد؛ در مقایسه با میزان 4.3 میلیون تنی در سال 2019. خالص واردات پلی‌اتیلن در مسیر 19 میلیون تن برای سال گذشته قرار دارد؛ در مقایسه با رقم 16.4 میلیون تنی برای 2019، که رشد 16 درصدی را نشان می‌دهد. در زمینه مونواتیلن مونومر استایرن، پارازایلن، مونواتیلن گلیکول نیز همین روند برقرار است.

علیرغم احیای فروش خرد داخلی از ماه اوت به این سو، آمار خرده فروشی چین برای کل سال گذشته نسبت به 2019، 3.9 درصد کمتر بوده است.

اما داستان صادرات، حتی با معیارهای داده‌های چین، نفس‌تان را می‌گیرد.

در دسامبر 2020، برای هفتمین ماه متوالی، چین رشد تجاری قدرتمند به ثبت رساند. صادرات نسبت به مدت مشابه سال گذشته با رشد 18.1 درصدی به 281.9 میلیارد دلار رسید. به نوشته ترید دیتا مانیتور، «مازاد تجارت چین با باقی کشورهای دنیا، در ماه دسامبر به بالاترین میزان خود در رقم 78.2 میلیارد دلار افزایش یافت و حد نصاب قبلی خود در نوامبر با رقم 75.4 میلیون دلار را شکست.»

به منظور نشان دادن این‌که چین چگونه قادر بوده است به شیوه‌ای بدون گسست تمرکز خود را بر تولید کالاهای مورد نیاز در طول همه‌گیری کرونا معطوف کند و از این طریق موجب جبران کامل کاهش صادرات در دیگر حوزه‌ها شود، ترید دیتا مانیتور گزارش کرده است که صادرات کل سال 2020 کالاهای های‌تک نسبت به سال پیش از آن 6.3 درصد رشد داشته و 776.7 میلیارد دلار رسیده است.

صادرات محصولاتی که مردم در آمد و شد استفاده می‌کنند شاهد کاهش بوده است. صادرات کیف و محفظه با کاهش 24.2 درصدی به 20.6 میلیارد دلار رسید و مرسولات پوشاک نیز با کاهش 6.4 درصدی به 137.4 میلیارد دلار رسیدند.

اگر این عدم توازن بسیار زیاد تراز تجاری ادامه پیدا کند، خطر آن وجود دارد که نرخ بسیار بالای کانتینر ارسالی به چین نیز تداوم یابد. یا ممکن است نرخ بالا کاهش یابد و سپس مجدداً بالا برود. دلیل این مشکل وجود تقاضای بیش از حد برای کانتینر‌های خروجی از چین و عدم وجود تقاضای کافی برای کانتینرهای ورودی به این کشور است.

ممکن است به سبب سلطه صادراتی روزافزون چین، مشکلات غیرمترقبه دیگری نیز پدیدا شوند؛ برای مثال کمبود برق در چین که در دسامبر آغاز شد و انتظار می‌رود تا فوریه ادامه یابد.

بیش از دوجین شهر در استان‌های ژجیانگ، هونان، جیانگ‌شی، شاآنشی، مغولستان داخلی، گوانگ‌دونگ، در اوایل ماه دسامبر شاهد محدودیت استفاده از برق در ساعات غیر اوج مصرف بودند که این مسئله موجب کاهش خروجی واحدهای تولیدی شد. گفته می‌شود که مشخصاً صنعت پارچه، صدمات بدی از این مسئله دیده است.

سردی هوای زمستان که از سال 1966 بی‌سابقه بوده باتوجه به عدم وجود ظرفیت ذخیره گاز طبیعی مایع (اِل‌اِن‌جی) نیز یکی دیگر از دلایل کمبود انرژی است. این مسئله باعث شده است که ایستگاه‌های زغال‌سنگ حومه پکن که از 2017 غیرفعال بودند، مجدداً فعال شوند.

اما دلیل دیگر در پس کمبود انرژی، جهش صادرات چین است. همان‌طور که در بالا ذکر شد، صادرات چین در ماه دسامبر شاهد رشد 18.1 درصدی بود. دسامبر معمولاً ماه غیر اوج برای صادرات است.

ترکیب کمبود برق و شیوع جدید کرونا در استان‌های هبئی و هیلونگ‌جیانگ، منجر به ایجاد محدودیت آمد و شد برای 23 میلیون نفر شده و محتمل به نظر می‌رسد که تقاضای پتروشیمی در ژانویه و فوریه شاهد کاهش پیدا کند.

مادامی‌که چین بر بازارهای صادراتی جهانی تا این حد سلطه دارد، صادرکنندگان پتروشیمی می‌بایست به این نوع نوسانات عادت کنند.

البته، مسئله بسیار بزرگ‌تر، خطرات بلند مدت بوجود آمده بواسطه این عدم توازنات جهانی است.

سیاست و نابرابری درآمدی 

دونالد ترامپ در روز پنج‌شنبه، به وقت آسیا، دیگر رئیس جمهور آمریکا نخواهد بود. خطر ادامه بلافصل جنگ تجاری آمریکا و چین به احتمال زیاد تقلیل پیدا خواهد کرد.

اما مادامی‌که چین سلطه خود بر تولید جهانی را حفظ کند - و بنده سناریو کوتاه و میان مدتی برای تغییر این وضعیت متصور نیستم - انزجار مردم آمریکا بر سر باختن مشاغل تولیدی به چین بدون شک ادامه خواهد داشت.

آیا ممکن است در مقطعی، جو بایدن نیز برای واکنش به این انزجار تحت فشار قرار بگیرد؟ بیشتر مسائل آینده به این بستگی دارد که اقتصاد آمریکا چه زمانی بتواند از این وضعیت خارج شود، و این‌که بسته‌های محرک اقتصادی دولت آمریکا تا چه میزان در ایجاد فرصت‌های شغلی جدید موفق باشند.

اما آنچه از اکنون واضح به نظر می‌رسد، این است که دولت دموکرات جدید آمریکا در محدود کردن دسترسی چین به فناوری‌های پر ارزش با دولت جمهوری‌خواه هم نظر است. هر دو حزب آمریکا بر سر این موضوع توافق دارند که رشد اقتصاد چین در نتیجه یارانه‌های غیرمنصفانه دولتی و سوء استفاده از حقوق مالکیت فکری رقم خورده است.

بنابراین بنده دلیلی بر رد این مدعا نمی‌بینیم که ما به سمت جهانی دو قطبی، دارای دو منطقه تجاری و جغراسیاسی، در حرکت هستیم؛ یک منطقه به رهبری آمریکا و منطقه دیگر به رهبری چین. این ممکن است بدان معنا باشد که چین تنها از اعضای منطقه خود پتروشیمی وارد کند و به آمریکا بی‌اعتنایی کند..

مجله چینی سایشین در مقاله‌ای گفت، سهم منطقه شمال چین از تولید ناخالص داخلی کل کشور از 43 درصد در سال 2012 به 35 درصد در 2019 کاهش پیدا کرده است، زیرا این منطقه در اجرای اصلاحات بازاری که به شکوفایی تولیدات صادرات‌محور در مناطق جنوب منجر شده، عقب افتاده است. این مجله اضافه کرد، بجز پکن، همه شهرهای 15 استان شمال رود هوآی/رشته کوه‌های چین‌لینگ، در نزول نسبی قرار دارند.

من در شمال انگلستان بزرگ شده‌ام. پدرم معدن‌چی زغال‌سنگ بود. می‌توان گفت، بعد از تعطیلی معادن زغال‌سنگ و کارخانه‌های فولاد در دهه 1980، برخی از محلات در شمال انگلستان - و اسکاتلند و ولز - هیچ‌گاه احیا نشدند. می‌توان استدلال کرد، همان‌طور که بنده این‌طور استدلال می‌کنم، که این مسئله به سبب عدم سرمایه‌گذاری دولت در ایجاد فرصت‌های شغلی معنادار و جدید است. در این میان، از زمان دهه 1980، بخش‌های جنوب انگلستان عمدتاً به لطف خدمات مالی و افزایش قیمت خانه با قدرت به پیش رفته‌اند.

انزجار بر سر اختلاف شمال و جنوب، یک عامل مهم در پس رأی سال 2019 مردم به برگزیت بود. چه موافق باشید چه مخالف، هیچ‌کس نمی‌تواند کتمان کند که بحث برگزیت از منظر اقتصادی و اجتماعی اختلال‌آمیز بوده است.

چین نیز با چالش مشابهی روبرو است، که البته بطور واضحی مقیاس آن نسبت به وضعیت انگلستان و دیگر مناطق بریتانیا بسیار بزرگ‌تر است، زیرا جمعیت چین بسیار بیشتر است.

موفقیت سابق شمال چین حول محور زغال‌سنگ، فولاد و دیگر صنایع سنگین بوجود آمده بود. معادن زغال‌سنگ کمتر رقابت‌پذیر در شمال چین باتوجه به باز تعریف تولیدات سنگین، در حال تعطیل شدن هستند، زیرا وظیفه بیش‌ظرفیت‌سازی به آن داده شده است.

من به سبب عدم وجود فرصت‌های شغلی، زادگاهم را در سنین کم ترک کردم. این مسئله در شمال چین نیز به یک الگو تبدیل شده است که بسیاری از جوانان شهرهایشان را به مقصد شهرهای جنوبی و ساحلیِ در حال شکوفایی ترک می‌کنند.

چین سابقه‌ای عالی در مدیریت خوب اقتصادی دارد. اما در صورتی که در بستن شکاف درآمدی شمال و جنوب ناموفق عمل کند، می‌بایست ناآرامی‌های اجتماعی را نیز در معادلات جای داد. اگر این مسئله با جنگ‌های تجاری و فناوری که چین به آمریکا می‌بازد، ترکیب شود، رشد تولید در قلب چین نیز مورد تهدید قرار خواهد گرفت.

سال‌هاست که وضعیت راحتی داشته‌ایم

چهار اَبَرروند من پایداری‌پذیری، همه‌گیری (کرونا)، آمارهای جمعیتی، و مناسبات جغراسیاسی هستند که از نظر درجه اهمیت نیز ترتیبی برای آن‌ها قائل نیستم زیرا اهمیت نسبی‌شان مدام در حال تغییر بوده و هر کدام به طرقی پرنوسان و پیچیده با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند.

همزمان با نوشتن این مطلب، در نظر داشتم که بی‌ثباتی سیاسی را نیز به‌عنوان ابرروند پنجم اضافه کنم. شاید. اما هنوز متقاعد نشده‌ام که بی‌ثباتی سیاسی محصول دیگر ابرروندها بویژه آمارهای جمعیتی نیست.

در نظر بگیرید که جمعیت رو به پیری چین چگونه این کشور را مجبور کرده است تا برای بالا رفتن در زنجیره ارزش تولید مسابقه بدهند. همان‌طور که در بالا تشریح کردم، فشار چین برای بدست آوردن فناوری‌های پرارزش به منظور جبران افزایش هزینه نیروی کار، منبع تنش‌های این کشور با ایالات متحده است.

اما موضوع واضح و مبرهن این است که شرکت‌های پتروشیمی به تحلیل‌گران بسیار خوب در زمینه خطرات سیاسی و همچنین ارزیابی چهار ابرروند من نیاز دارند.

بنده معتقدم که ما در برهه‌ای از تاریخ قرار داریم که تغییرات پرسرعت و بسیار غیرقابل پیش‌بینی هستند. همانند جهان به ظاهر بی‌خطرِ پسا 1989 که زندگیِ راحت برای صنعت به پایانی قطعی رسید.

 

ارسال نظر